مکتب اهل بیت(ع) بینشی نو
 
 
اندیشه های آیة الله مرتضی رضوی
 

 آیا معجزه برای اثبات نبوت است؟

معجزه برای اثبات نبوت است. اما این هدف دوم از معجزه است دلیل اول برای آوردن معجزه، حل یک مشکل دیگر است که عبارت است از «شخصیت زدگی مردم».

انبیاء پیام آور از جانب خدا و تبیین کنندۀ جهان هستی و شناسانندۀ خدای جهان، هستند، سپس شارع شرع می باشند. و به عبارت دیگر: پیامبران چند کار دارند:

1- تبیین جهان: جهان از کجا آمده چگونه به وجود آمده و چگونه کار می کند و به کجا می رود. (هستی شناسی).

2- نتیجه تبیین جهان و اندیشه در کائنات، «توحید» است (خدا شناسی).

3- تبیین انسان: انسان چگونه به وجود آمده، فرقش با گیاه و حیوان چیست، تفکیک روح غریزی از روح فطرت. و انسان به کجا می رود آیا مرگ انسان مانند مرگ گیاه و حیوان، پایان هستی اوست یا معادی در پیش روی او هست (انسان شناسی).

4- معاد شناسی: نتیجه تبیین جهان و هستی شناسی است که توأم با انسان شناسی باشد.

5- بر اساس اصول و فروعی که در «انسان شناسی» مشخص می شود، برای زندگی انسان شریعتی تشریع می شود (احکام فقه).

برای این همه ماموریت های بزرگ، سنگین، اساسی و مهم، چند چیز لازم است:

الف: علم و دانش بی کران: در این باره به دلیل پیوندشان با منبع وحی، مشکل ندارند.

ب: توان و استعداد بیان برای تبیین موارد مذکور: در این باره نیز چون مجهّز به «روح القدس»[1] هستند، مسئله برای شان حلّ است.

ج: حلّ گره بزرگ «شخصیت زدگی مردم». این گره به قدری بزرگ، سخت و پیچیده است که دانش نبوتی و ارواح قدسی و تبیان و بیان پیامبران نیز گاهی (بل همیشه) در حل آن کارآئی کافی را ندارند.

ابراهیم آمده مردم را نجات دهد، مردم به دستور شخصیت ها به دشت و صحرا و جنگل رفته آن همه هیزم جمع می کنند تا ابراهیم را به آتش اندازند. 

همه انبیاء مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و پیامبر اسلام(ص) می گوید «ما اوذی نبّی کما اوذیت». اذیت و آزارها به دستور شخصیت های متشخص بود اما اجرای عمل آن خواسته ها به دست مردم معمولی انجام می یافت که شخصیت زده و «شخصیت پرست» بودند.

در بعثت انبیاء همیشه شخصیت های جامعه مخالف آن ها بودند، شأن و شوکت شان چشم و دل و اندیشۀ مردم را تسخیر کرده بود به حدی که نبوّت و نبیّ در مقابل این «خود باختگی» کارآئی نداشت. بلی این بود بزرگ ترین مشکل انبیاء.

انبیاء فاقد شأن وشوکت اجتماعی بوده اند که در قبال شخصیت زدگی به کار آید. چرا؟ برای این که:

اولاً: شأن وشوکت دنیوی مانع از آن است که چنین کسی به نبوت برسد.

ثانیاً: پیامبران نمی خواستند آن شأن وشوکت را داشته باشند که عقل و هوش مردم را کور کند و آنان را «شخصیت زده» کند.

و لذا کسی متدین حقیقی است که دین پیامبرش را با عقل و خرد بپذیرد نه براساس شأن وشوکت دنیوی آن پیامبر، همان طور که برخی از مردم مکّه چون پیروزی های پیامبر(ص) را مشاهده کردند، ایمان آوردند که ایمان صحیحی نیست.

برای حل مشکل بزرگ شخصیت زدگی نیاز بود که این بیماری روانی فردی و اجتماعی شکسته شود و راهی برای این کار نبود مگر دو چیز:

1- هدایت مردم با قضای الهی: اما این همان «جبر»است نه «اختیار». حتّی در این صورت نیاز به ارسال رسل هم نبود.

2- آوردن چند معجزه.

معجزه در اصل برای اثبات نبوت نیست، ابزاری است در مقابل شأن وشوکت شخصیت های جامعه تا مردم در پی روی از شخصیت ها دچار تردید شوند و تبیینات پیامبران راهی برای نفوذ به ذهن و قلب شان، پیدا کند.

معمولاً معجزه ها نتوانسته اند نبوت پیامبران را اثبات کنند؛ وقتی که معجزات نه(9) گانه موسی (ع) را مشاهده کردند، گفتند: سحر است. معجزه صالح (ع) را که یک شتر بود کشتند. رسول اسلام (ص)  را ساحر نامیدند و... و... کدام معجزه توانسته نبوّت را اثبات کند؟

متاسفانه در زبان ها شایع شده: معجزه برای اثبات نبوت است.

درست است: معجزه راه گشای بزرگ ثبوت و اثبات نبوت است راهی که با شخصیت زدگی مسدود است به وسیله معجزه آن سد مذکور متزلزل می شد.

به ویژه «شخصیت زدگی جامعه در برابر جامعه دیگر» به حدّی خوار کننده و ذلیل کننده است که حتّی پس از آن که جامعه نبوت پیامبرش را می پذیرد باز نمی تواند از این گرفتاری خلاص شود: بنی اسرائیل پس از مشاهده ده ها مورد از معجزات موسی و پس از عبور از دریای شکافته شده، به قول علی (ع) هنوز زیر کفش های شان خشک نشده بود از موسی خواستند که برای شان بت درست کند همان طور که مردم مصر و مردم شهر قلزم بت دارند، و توضیح هم دادند: تو می خواهی ما موحّد باشیم تنها یک «بت واحد» برای ما درست کن: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف 138): برای ما فقط یک الهه قرار بده چنان که آنان الهه ها دارند. موسی گفت: «إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (اعراف138): شما مردمی هستید که جهل گرائی می کنید. نگفت «انکم قومٌ جاهلون»: شما مردمی جاهل هستید. زیرا در این مسئله جاهل نبودند، جهل گرا بودند. تمدن توسعه یافتۀ مصریان چشم و هوش شان را کور کرده بود گمان می کردند اگر راه و رسم مصریان را در پیش بگیرند زودتر متمدن و پیش رفته می شوند. آنان «مصرزده بودند». مانند «غرب زدگی» امروز ما، البته شدیدتر. حتی سامری مرد اندیشمند و هوشمند بنی اسرائیل از همین خصلت مردم استفاده کرد و در غیاب موسی بت گاو نر طلائی رنگ را از طلا ساخت. و مردم بنی اسرائیل به سجده در مقابل آن و پرستش آن پرداختند.

مطابق حدیث ها، امّت هر پیامبری دچار یک سامری گشته. و مطابق مسلمات تاریخ هر انقلابی نیز به وسیله یک سامری دچار ارتجاع کامل یا نوعی ارتجاع شده است.

معجزه در اصل برای حلّ گره بزرگ و پیچیدۀ شخصیت زدگی افراد و بدنۀ مردم است حتی برای شخصیت زدگی جامعه در قبال جامعه دیگر، کارآئی ندارد.

ابوجهل به پیامبر(ص) گفت: اگر خورشید را در این دستم و ماه را در دست دیگرم قرار دهی به تو ایمان نخواهم آورد.

ماهیت معجزه: گفته شد اگر کار امری به طور عمودی بر جریان خلقی جهان وارد شود، و ... : اگر قضا بر جریان قدرها وارد آید و آن را متوقف کند، می شود معجزه. مانند ماجرای ابراهیم. یعنی معجزه برخلاف جریان قوانینِ طبیعت است.

کاری که بر خلاف جریان طبیعت است یا از معصوم (پیامبران و ائمه) صادر می شود و یا از کاهن. و کهانت کفر است و کاهن کافر است. «علم غیب» و خبر دادن از غیب معجزه است و «طی الارض» معجزه است و همین طور هر کاری که بر خلاف جریان قوانین طبیعت باشد معجزه است و آورنده آن یا معصوم است یا کاهن. امروز ما علاوه بر هر «زدگی» که داریم «کاهن زده» هم شده ایم، خداوند به دادمان برسد.

مشروح این مسئله را در مقاله «معجزه،کرامت،کهانت» آورده ام در این جا تکرار نمی کنم و کرامت همان «دعا» است که در این دفتر هم در فصل اول و هم در فصل دوم اشاره شد که استجابت دعا از آن نوع کارهای امری و قضاء است که همسو با جریان قَدَرها است نه بر خلاف جریان آن ها.

کتاب: دو دست خدا.ص87 به بعد


برچسب‌ها: معجزه
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵ساعت 4:2  توسط sultan  | 
  بالا