|
مکتب اهل بیت(ع) بینشی نو
|
||
|
اندیشه های آیة الله مرتضی رضوی |
محيالدين : انسان ميتواند خدا را اجمالاً بشناسد همان طور كه نفس خودش را به طور مجمل ميشناسد، اينك ادامه سخنش:
ـ ولذلك ربط النبي(ص) معرفة الحقّ بمعرفة النفس، فقال: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»: و به همين جهت پيامبر(ص) معرفت خدا را به معرفت نفس ربط داد و فرمود: هر كس خودش را بشناسد خدا را شناخته است.
تامل:
1ـ اين حديث بزرگترين دستآويز صوفيان است كه از آن هم براي تجلي بالذات خدا، ظهور بالذات خدا، و هم براي «وحدت وجود» بل «وحدت موجود»، و هم براي «همه چيز خدائي» و بالاخره «انسان خدائي»، استفاده ميكنند و سخت به آن چسبيدهاند.
2ـ قيصري در شرح ميگويد: زيرا نفس انسان شامل است بر جميع مراتب كونيّه و الهيّه، و خدا نيز مشتمل است بر اينها به حسب ظهوراتش در آنها.
3ـ فلسفه و عرفان قرآن واهل بيت(ع): ميگويد: همه اشياء وهر چيز نشانه و آيه است بر اين كه خدائي هست و اين جهان هستي خودسر و به خودي خود به وجود نيامده است. و آن چه بيش از همه در دسترس است و هميشه آماده براي مطالعه و بررسي است خود انسان است. يعني اگر كسي به افقهاي دور (آيات آفاق) دسترسي نداشته باشد به خودش كه دسترسي كامل دارد.
يعني انسان هيچ بهانهاي ندارد تا وجود خدا را انكار كند، اگر به هيچ جائي و به هيچ امكاناتي دسترسي نداشته باشد، وجود خودش و ويژگيهاي خودش مدرسهاي است و كتاب كاملي است كه او را به اثبات وجود خدا، رهنمون باشد.
مراد اين است كه خودشناسي، خداشناسي را نتيجه ميدهد. نه اين كه شناختن خود، عين شناختن خدا، است. كه نتيجه دهد انسان عين خداست يا متجلّيٰ به تجلّي ذات خدا است.
از نظر اين مكتب سخن قيصري كه ميگويد: «انسان مشتمل بر جميع مراتب الهيّه است» بهتان عظيم، و گزافه است. البته اين سخن قيصري نيست عين جوكيات هندي است كه صوفيان وارد اسلام كرده اند.
4ـ مراد از نفس در اين حديث، «خود» است «خود انسان» شامل جسم، روح، وجود، ماهيت، ذهن، عقل، توانائيها، عجزها، نيازها، ويژگيهاي رواني، خانواده خواهي، جامعه خواهي، ايجاد تاريخ و زيست تاريخي و... نه فقط «نفس ناطقه» ارسطوئي يا فقط نفس به معناي مصطلح در تصوف.
5ـ در قرآن و تبيينات اهل بيت(ع)، نفس به معناي روح و نيز «شخصيت» با كاربرد روان شناختي، آمده است و همچنين «نفس امّاره» به معني «روح غريزي» و «نفس لوّامه» به معناي «روح فطري» آمده است كه در «تبيين جهان و انسان» بخش دوم انسانشناسي شرح دادهام، اما نفس به معني ارسطوئي و جوكياني صوفيه نيامده است. اينان قرنهاست به عنوان فيلسوف يا به عنوان اهل كشف، مرتب نفس، نفس، ميگويند حتي براي خودشان نيز توضيح ندادهاند آخر اين نفس چيست؟
اينان چگونه مردمي هستند كه در مورد اكثر اصولشان قرنها با مجهولات، بازي ميكنند؟!
منبع: محی الدین در آینه فصوص جلد دوم188
|
|