مکتب اهل بیت(ع) بینشی نو
 
 
اندیشه های آیة الله مرتضی رضوی
 

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ، أَوْ تَضَرَّعَ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيُوبِهِ:

: از دعاهای امام علیه السلام است هنگامی که از گناهان خود اِقاله می طلبید، و یا برای عفو از عیوب خود تضرّع می کرد.

لغت: اِقاله: برهم زدن معامله- برهم زدن یک «قرار».

استقال: درصدد اقاله بر آمدن- درخواست برهم زدن معامله و قرار.

میان انسان و خدا قرار است که گناهی از بنده صادر نشود، و یا حتی الامکان صادر نشود. شخص توبه کننده از خداوند می خواهد که دربارۀ گناهش از این قرار صرف نظر کرده و با گذشت و عفو با او رفتار کند.

ذنوب و عیوب: ذنوب یعنی گناهان؛ هر عملی که بر خلاف آن «قرار» باشد. اما مراد از عیوب در اینجا هر عیب و نقص نیست؛ ممکن است کسی مثلاً در سیما یا اندامش عیبی داشته باشد، قد کوتوله یا لنگ دراز باشد. اینگونه عیب ها در اینجا مراد نیست، بل مقصود آن نقص های شخصیتی، فکری و علمی است که منشأ و عامل گناه می شود از قبیل: جهل و نادانی، غفلت، باطل گرائی، پیروی از شیطان، و حتی گناه ورزی بطور دانسته و عالمانه. همانطور که در متن دعا خواهد آمد.

چیستی عصمت: شیعه معتقد است که انبیاء و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) معصوم هستند و هرگز مرتکب گناه نمی شوند و آن «قرار» را کاملاً رعایت می کنند. همچنین بزرگان و فهمیده های اهل سنّت نیز همۀ انبیاء را معصوم می دانند از آن جمله فخر رازی در تفسیر سورۀ محمد به این اصل تصریح کرده است.

اما در عنوان این دعا با عبارت «ذنوبه= گناهانش» صریحاً نسبت گناه به امام علیه السلام داده شده و نیز نسبت عیوب از سنخ عیوبی که منشأ و عامل گناه می شوند. این انتساب با اصل اعتقاد به عصمت چگونه سازگار است؟

امام علیه السلام به نمایندگی از انسان (کل انسان) با خداوند سخن می گوید اعم از معصوم، مؤمن، فاسق، فاجر، حتی کافر، دست هر فردی از انسان را می گیرد و او را در شاهراه رابطۀ گفتمان با خدای متعال قرار می دهد؛ اصول، فروع و آداب این رابطه و گفتمان را تعلیم می دهد گوئی از جانب کل بشر وکالت دارد و همۀ انسان ها را در انبوه صف ها قرار داده و خود در جلو آنان ایستاده از جانب آنان با خداوند مخاطبه می کند. هر شفیع و وکیل که به تقصیر و قصور موکّلان خود معترف است، از جانب آنان سخن می گوید انگار که خود آنان است گرچه خودش نه مقصّر باشد و نه قاصر.

عصمت و خط قرار: ذنوب و عیوب بر دو نوع است:

1- ذنوب و عیوب تکوینی. این ذنوب و عیوب را همگان دارند حتی انبیاء و ائمه (صلوات الله علیهم). از این دیدگاه هر موجودی غیر از خداوند، مجمع ذنوب و عیوب است، وجودش انباشتی از نواقص و مجمعی از نیازها است بطوری که حتی یک لحظه از تامین نیازهای خود (آب، غذا، هوا و... و...) آسوده نیست. اساساً زندگی یعنی پرداختن به نیازها و نواقص. برترین انسان جهل دارد، مطلق و بی عیب و جهل، فقط خداوند است. جهل و نقص در دانش، منشأ و عامل نقص در عمل و عیب در رفتار و کاستی در شخصیت است. پس از این دیدگاه همگان اهل ذنب و گناه و عیب و نقص هستند.

بنابراین، هیچکس در تکوین وجودش، و ماهیت ذاتش، معصوم نیست.

حضرت ابراهیم می گوید: «الَّذي خَلَقَني‏ فَهُوَ يَهْدينِ- وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني‏ وَ يَسْقينِ- وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ- وَ الَّذي يُميتُني‏ ثُمَّ يُحْيينِ- وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي‏ خَطيئَتي‏ يَوْمَ الدِّينِ- رَبِّ هَبْ لي‏ حُكْماً وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ»[1]: پروردگار من آن است که مرا آفریده و هدایتم می کند- اوست که مرا تغذیه می کند و سیرابم می کند- و اوست که به وقت بیماری شفایم می دهد- اوست که مرا میمیراند و سپس (برای معاد) زنده ام می کند- اوست که امید دارم گناهم را ببخشاید- پروردگارا، به من حُکم (= توان تشخیص و علم) بده و مرا به صالحان ملحق کن.

توضیح: اول به نواقص خود تصریح کرده و نیازهای اساسی وجودش را نام می برد: پدیده و مخلوق هستم، نه مطلق هستم و نه کمال مطلق دارم (مطلق فقط خدا است)، نیازمند غذا و آب هستم، دچار بیماری می شوم و نیازمند شفا می گردم، موجود میرنده هستم، در کف قدرت خدا هستم حتی پس از مرگ نیز مرا زنده خواهد کرد. سپس می گوید موجود خطا کار و غیر معصوم هستم و طمع در بخشش خدا دارم.

با صراحت تمام روشن است که همۀ این جمله ها و فقرات این کلام، همگی از دیدگاه تکوینی است.

قرار نیست که انسان در تکوینش بی عیب، بی نیاز، و بی خطا باشد.

2- ذنوب و عیوب تشریعی: شرع و تشریع همان «قرار» است که خداوند میان خود و انسان قرار گذاشته است، محور این قرارداد آفرینش و تکوین نیست، محورش «رفتار انسان» است آن هم رفتارهای ارادی انسان، نه رفتاری که از نسیان و خطا[2] ناشی شود. نقص ها و عیب ها و ذنب ها مدرج هستند؛ خداوند خطی کشیده و تعیین کرده است؛ بخشی از عیب، نقص و ذنب ها که در یک طرف این خط هستند را «واجب الترمیم» کرده و نامش را «تکلیف» گذاشته است و مسامحه در آنها را «ذنب» بمعنی تشریعی و قراردادی گذاشته است. بخشی که ترمیم آن مطابق «طاقة البشریه» برای انسان ممکن و در توان او است.

و بخشی نواقص و عیوب و ذنوب که در طرف دیگر این خط هستند را «ذنب تشریعی» ننامیده و نام آنها را گناه نگذاشته است.

معصوم کسی است که نقص، خطاء، و تقصیرش از این خط قراردادی تجاوز نکند.

عصمت نیز مدرج است؛ خشک و منجمد نیست: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‏ بَعْضٍ»[3] و «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ»[4]. و دیدیم که حضرت ابراهیم از خدا می خواهد که بر علم و تشخیصش بیفزاید تا عصمتش بالاتر رود. و از خطای تکوینیش کاسته شود و بر عصمت تشریعیش افزوده شود. و با تعبیر «اطمع= طمع دارم» به حرص و آزمندی خود در به دست آوردن درجات بیشتر عصمت، تصریح می کند. همانطور که در «مناجات منظومه»[5] از بیان امیرالمؤمنین علیه السلام می شنویم:

إِلَهِي فَلَا تَقْطَعْرَجَائِي وَ لَا تُزِغْ

 

 

فُؤَادِي فَلِي فِي سَيْبِ جُودِكَ مَطْمَعُ

: خدایا امیدم را قطع نکن و تنگ نکن

 

 

دلم را، زیرا در عطای جاری تو طمع دارم.

بخشش خواهی و عفو جوئی معصومین در مدار مدرج عصمت است که هر چه علم شان و تشخیص شان بالاتر رود عصمت شان نیز بالاتر می رود. و این عفو خواهی، عبادتی است بالاتر از عبادت تشریعی.

اکنون؛ یکبار فرض کنید که امام علیه السلام فقط از جانب خودش این گفتمان را با خدا دارد. در اینصورت مرادش همان است که در دعای حضرت ابراهیم و حضرت امیرالمؤمنین است. بار دیگر او را به نمایندگی از انسان (کل انسان) در نظر بگیرید؛ در اینصورت مرادش از ذنب و عیب، ذنب و عیب هر فرد انسانی است در جایگاه خودش.

پس خطاء نیز دو نوع است: خطای تکوینی و خطای تشریعی. و با بیان دیگر گناه تکوینی و گناه تشریعی. و آنچه حضرت ابراهیم با عبارت «خطیئتی= خطایم» تعبیر می کند خطای تکوینی و آن سوی خط تشریعی است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در آن اعلامیۀ مشهورش که به «حدیث رفع» معروف است می گوید: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّيَرَةُ وَ التَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ مَا لَمْ يَنْطِقْ بِشَفَةٍ»[6] خطاء در عرصه تشریع معفو است؛ یعنی گناه نیست و پیشاپیش معفّو است. پس بدیهی است عفو خواهی حضرت ابراهیم ارتقاء در درجات عصمت است.

امام سجاد علیه السلام در این دعا همۀ انسان ها را با ترتیب درجات شان در ثواب و گناه، در صف هائی قرار داده و خود در اَمام و جلو ایستاده و با صرفنظر از خط تشریع با خدا سخن گفته و عفو و رفع عیب می خواهد، دربارۀ خودش و دیگران هر کدام در جایگاه و درجۀ خودش.


[1] آیه های 78 تا 83 سورۀ شعراء.

[2] خطا دو نوع است خطای تکوینی و خطای تشریعی. شرحش در همین سطرها خواهد آمد.

[3] آیۀ 55 سورۀ اسراء.

[4] آیۀ 253 سورۀ بقره.

[5] منقول از صحیفۀ علویه، ص 170- زادالمعاد، ص 428- دیوان منسوب ص 265.

[6] بحار، ج 2 ص 280- ج 5 ص 303- ج 22 ص 443.

 

انسان و علوم انسانی در صحیفه سجادیه.جلد سوم.ص211-219


برچسب‌ها: عقاید شیعه
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶ساعت 13:12  توسط sultan  | 
  بالا